برای پدربزرگم که ساده زیستن را به من آموخت...
هر شاخه از نخل
دستی شد
تا حدیث پاکی تو را بنویسد
جوی های ترک خورده
هنوز دست های استوار تو را
به یاد می آورند
دست هایی که
پرنده ها را به آواز وا می داشت...
تو آسمان بودی
و ما فقط بلد بودیم
در روشنایی تو بخندیم
نگاهت را به ما بده
آفتابی شویم...
از همه عزیزان و همکاران و دانش آموزان و دوستانم که در مراسم تشییع پدر بزرگم حضور داشتند
و پیام تسلیت دادند ممنون و سپاس گذارم...
امیدوارم بتونم در شادی های شما عزیزان جبران کنم...
نظرات شما عزیزان:

پاسخ:بله سرکار دستگیرش کنید...

من پیام دادم ولی به اس یکی همون یکی که تائید نشد
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:جهت اطلاع همه پیام هایی که میام تایید میکنم مگر خصوصی باشن و خودش خواسته که تایید نکنم

ی نمره کمک کنی
برچسبها: حدیث پاکی
.: Weblog Themes By Pichak :.